Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7282 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
straw board
U
مقوای ضخیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
last straw
<idiom>
[به آخر خط رسیدن]
straw
U
پوشال
straw
U
ناچیز
straw
U
پوشال بسته بندی
straw
U
حصیر نی
straw
U
بوریا
straw
U
کلش
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
straw
U
ماشوره
straw
U
کاه
straw boss
U
وردست سر عمله
straw boss
U
مباشرکارگران
straw vote
U
اخذ رای غیر رسمی وازمایشی
straw wine
U
شراب شیرین کشمش
to thatch with straw
U
کاهگل کردن
straw spreader
U
چنگکافشان
straw poll
U
نظرخواهیغیررسمی
straw in the wind
<idiom>
U
نشانه کوچک قبل از وقوع حادثه
straw yellow
U
رنگ زرد براق مایل به قرمز رنگ زرد کهربایی
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
lapfulof straw
U
یک دامن کاه
it is not worth a straw
U
پر کاهی نمیارزد
You cannot make bricks without straw.
<proverb>
U
بى کاه نتوان خشت ساخت .
plaster of clay and straw
U
کاهگل
mud straw mixture
U
کاهگل
straw that breaks the camel's back
<idiom>
U
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
across the board
یکسره
across the board
U
شامل تمام طبقات
board
U
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
above board
U
بی حیله
above board
به طور آشکار
board
U
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board
U
برد
board
U
صفحه مدار
board
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
on board
<idiom>
U
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
over the board
U
بازی شطرنج حضوری
i/o board
U
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board
U
انرادرکشتی اوردم
go by the board
U
از ناو پرت شدن
to board out
U
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
to go on board
U
سوارکشتی شدن
with whom do you board
U
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
by the board
U
از طرف پهلوی ناو
To get on board.
U
سوار کشتی شدن
on board
U
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board
U
هیات
board
U
تخته پوش کردن
board
U
غذای روی میز
board
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
U
میز غذا
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board
U
پانسیون شدن
board
U
شدن
board
U
سوار
board
U
تخته حاوی نقشه
board
U
تابلو
board
U
کمیته تخته کار صفحه چارت
board
U
هیئت کمیسیون
board
U
منزل کردن
board
U
هیئت ژوری
board
U
تخته
board
U
اغذیه
board
U
میزشوریادادگاه
board
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
U
سکوی شیرجه
board
U
روکش کردن
board
U
جلد کردن تخته
board
U
مقوا
board
U
کشتی
board
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
across the board
U
سرجمع
board
U
سوارشدن بکنارکشتی امدن
board
U
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
U
تابلوی امتیازات
board
U
صفحه یامیز شطرنج
shoulder board
U
پیش فنگ
side board
U
میز قفسه دار
string board
U
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
side board
U
میز کناری
switch board
U
صفحه تقسیم برق
switch board
U
صفحه کلید برق یاتلفن
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
barge-board
U
[تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
side board
U
میز پا دیواری
side board
U
میز دم دستی
emery board
U
سوهان ناخن
skim board
U
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
sliding board
U
سرسره
switch board
U
تابلوی برق
system board
U
برد سیستم
status board
U
تابلو وضعیت
status board
U
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board
U
تابلوی وضعیت
story board
U
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
ouija board
U
لوح احضار
spotting board
U
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board
U
تخته شیرجه
splash board
U
سپر پاشنه قایق
sliding board
U
سراشیبی
shoe board
U
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
selection board
U
هیات گزینش
plotting board
U
پلاتینگ برد
playing the board
U
بازی فی نفسه
playing the board
U
بازی بر صفحه
eaves-board
U
لب بام
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board
U
تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board
U
کارت
paste board
U
مقوا
board and lodging
U
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
particle board
U
تخته خرده چوب
particle board
U
نوتخته
panel board
U
تابلوی برق
paddle board
U
تخته شنا
pack board
U
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
open board
U
صحنه خلوت شطرنج
plotting board
U
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
populated board
U
یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
seguin board
U
تخته سگن
sea board
U
خط ساحلی
clap-board
U
[تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
sea board
U
دریاکنار
sea board
U
کناردریا
sea board
U
کناره دریا
scale board
U
تخته نازک
scaffold board
U
تخته زیر پا
scaffold board
U
تخته چوب بست
running board
U
تخته رکاب اتومبیل
runing board
U
رکاب
reserve on board
U
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board
U
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board
U
میز تنظیم مسافت
programmer board
U
برد برنامه ریز
press board
U
مقوای فشرده
on board spares
U
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
unpopulated board
U
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
To sweep the board .
U
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane.
U
سوار هواپیما شدن
sandwich board
U
آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board
U
میزاتو
half board
U
هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board
U
هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board
U
آبچکانفرفشوئی
chopping board
U
تختهسبزیو گوشت
board meeting
U
جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging
U
غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board
U
تختهحملونقل
skirting board
U
تختهپارچهای
route board
U
تختهتعیینمسیر
pressing board
U
تختهفشرده
for full board
U
برای تمام پانسیون
for half board
U
برای نیم پانسیون
governing board
U
کمیته حاکمه
board of managers
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board of management
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
management board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
managing board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
to board a flight
U
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
for full board
U
برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board
U
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
placard board
U
تختهپلاکارد
louvre-board
U
سکویروزنهدار
lighting board
U
تختهروشنایی
wash board
U
تخته رختشویی
wall board
U
تخته برای چوبکاری دیوار
valley board
U
اب رو درهای
tread board
U
کف پله
top board
U
میز نخست شطرنج
to fall over board
U
ازکشتی پرت شدن
tilting board
U
صفحه کج شونده
three ply board
U
تخته سه لا
thin board
U
لا
terminal board
U
تخته ترمینال
terminal board
U
تخته کلم
terminal board
U
محوراتصال سیمها
terminal board
U
تخته اتصال سیم
tea board
U
سینی
wash board
U
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
weather board
U
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
front board
U
مقوایجلویی
board insulation
U
عایقتختهای
backing board
U
تختهپشتیبان
back board
U
جلدپشتی
alighting board
U
تختهتراز
diving board
U
دایو
diving board
U
تخته پرش
diving board
U
تختهی شیرجه
bread-board
U
تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board
U
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board
U
تختهی نان بری
bread-board
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
board games
U
بازی روی تخته
board game
U
بازی روی تخته
weather board
U
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
takeoff board
U
تخته پرش طول
on board regulation
U
تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
drian board
U
تخته قطران
dash board
U
گل گیر درشکه
Recent search history
Forum search
1
The motherboard is also often referred to as the main board.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com